خلاصه سخنرانی:
(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) هو الذي سئله الأنبياء و الأولياء كما قال يوسف عليه السّلام توفني مسلما إذ لا يعتمد على ظاهر الحال فقد يتغير بالمآل كما لإبليس و برصيصا و بلعميعني ثبتنا عليه. و معنى قول علي: ثبتنا عليه. يعني احفظ قلوبنا على ذلك، و لا تقلبها بمعصيتناانسان، هم در انتخاب راه مستقيم و هم در تداوم آن بايد از خدا كمك بگيرد.مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نيروگاه مىگيرد. رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا
در اينجا اين سؤال كه چرا ما همواره درخواست هدايت به صراط مستقيم از خدا مىكنيم مگر ما گمراهيم! مطرح مىشود. وانگهى اين سخن از پيامبر و امامان كه نمونه انسان كامل بودند چه معنى دارد؟! در پاسخ مىگوئيم: انسان در مسير هدايت هر لحظه بيم لغزش و انحراف در باره او مىرود، به همين دليل بايد خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را بر راه راست ثابت نگهدارد. دوم اينكه، هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجا مراحل نقصان را پشت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد. بنابراين جاى تعجب نيست كه حتى پيامبران و امامان از خدا تقاضاى هدايت «صراط مستقيم» كنند، چه اينكه كمال مطلق تنها خدا است، و همه بدون استثناء در مسير تكاملند، چه مانعى دارد كه آنها نيز تقاضاى درجات بالاترى را از خدا بنمايند.سبيل غير از صراط مستقيم است، چون سبيل متعدد است، و باختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف ميشود، بخلاف صراط مستقيم، كه يكى است، كه در مثل بزرگراهى است كه همه راههاى فرعى بدان منتهى ميشودحال يا اين است كه صراط مستقيم همه آن سبيلها است، و يا اين است كه آن سبيلها همانطور كه گفتيم راههاى فرعى است، كه بعد از اتصالشان بيكديگر بصورت صراط مستقيم و شاه راه در مىآيند(وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً، اين آيه افراد مورد نعمت خدا را چهار گروه معرفى مىكند: پيامبران، صديقين، شهداء، و صالحين.اين مراحل چهارگانه شايد اشاره به اين معنى باشد كه براى ساختن يك جامعه انسانى سالم و مترقى و مؤمن، نخست بايد رهبران حق و انبياء وارد ميدان شوندو به دنبال آنها مبلغان صديق و راستگو كه گفتار و كردارشان با يكديگر هماهنگ است، تا اهداف پيامبران را از اين طريق در همه جا گسترش دهند.به دنبال اين دوران سازندگى فكرى، طبيعتا عناصر آلوده و آنها كه مانع راه حقند سر بر دارند، جمعى بايد در مقابل آنها قيام كنند و عدهاى شهيد شوند و با خون پاكشان درخت توحيد آبيارى گردد.در مرحله چهارم محصول اين كوششها و تلاشها به وجود آمدن" صالحان" است، اجتماعى پاك و شايسته و آكنده از معنويت.بنا بر اين ما در سوره حمد در شبانه روز پى در پى از خدا مىخواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم، خط انبياء خط صديقين، خط شهدا و صالحين و روشن است كه در هر مقطع زمانى بايد در يكى از اين خطوط، انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم. انسان در تربيت، نيازمند الگو مىباشد. انبيا، شهدا، صدّيقين و صالحان، نمونههاى زيباى انسانيّتاند.
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي قَوْلِهِ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ أَنَا وَ الصِّدِّيقِينَ عَلِيٌّ وَ الصَّالِحِينَ حَمْزَةُ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً الْأَئِمَّةُ الِاثْنَا عَشَرَ بَعْدِي بحارالأنوار ج : 23 ص : 337
مَالِكُ بْنُ أَنَسٍ عَنْ سُمَيِّ بْنِ أَبِي صَالِحٍ فِي قَوْلِهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ قَالَ الشُّهَدَاءُ يَعْنِي عَلِيّاً وَ جَعْفَراً وَ حَمْزَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع هَؤُلَاءِ سَادَاتُ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ يَعْنِي سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ وَ عَمَّاراً وَ بِلَالًا وَ خَبَّاباً وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً يَعْنِي فِي الْجَنَّةِ بحارالأنوار ج : 35 ص : 390
پس ما هر روز ده مرتبه از خداوند درخواست میکنیم که ما را به راه حضرت حمزه هدایت کند که هم حق را شناخت و از حق دفاع کرد ولی ماها پس از شناخت حق تحمل حق را نداریم و یا بخاطر جو و محیط دفاع از حق نمیکنیم.
شيخ المحدّثين صدوق(رحمه الله) در ضمن حديث مفصّلى، با اسناد به حضرت سلمان، نقل مى كند:«در ايام مريضى پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه به ارتحال آن بزرگوار منتهى گرديد، در كنار بستر آن حضرت بودم كه فاطمه زهرا(عليها السلام) وارد شد. آن بانوى گرامى وقتى ضعف شديد را در پدر بزرگوارش ديد، اشك به گونه اش جارى شد. پيامبر براى تسلّى و آرامش دخترش، از عنايات و بركات خداوند بر اهل بيت سخن گفت و بخشى از نعمت هاى خدا را، كه بر اين خاندان ارزانى داشته است، بر شمرد تا بدينجا رسيد كه: ... دخترم!ما اهل بيتى هستيم كه خداوند شش صفت و ويژگى را بر ما عطا كرد و بر هيچ يك از گذشتگان و آيندگان عطا ننمود; زيرا پيامبر ما سيّد انبيا و مرسلين است و آن پدر تو است و وصىّ ما سيد اوصيا است و آن همسر تو است و شهيد ما سيدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطّلب عموى پدر تو است.فاطمه(عليها السلام) گفت: اى فرستاده خدا، آيا او تنها سيد شهيدانى است كه با وى به شهادت رسيده اند؟ پيامبر فرمود: نه، بلكه او سيد شهداى اوّلين و آخرين، بجز انبيا و اوصيا است.» با توجه به مضمون اين حديث، معلوم مى شود كه هم حضرت حمزه و هم حضرت حسين بن على(عليهما السلام)براى هميشه، از افتخار «سيد الشهدا» بودن برخوردارند و اين لقب براى هميشه به آن دو بزرگوار اطلاق مى گردد; با اين تفاوت كه حسين بن على حتى نسبت به حضرت حمزه هم سيد و سرور است ولى حضرت حمزه سيد است نسبت به ساير شهدا، جز انبيا و اوصيا.طبق نقل محدّثان و مورّخان، از امام باقر(عليه السلام) ، اولين كسى كه اين قبر را پس از گذشت چند سال و ظهور آثار فرسودگى در آن، به تعمير و ترميم و سنگچينى و علامت گذارى پرداخت و از ساير قبور مشخص ساخت، حضرت زهرا(عليها السلام) بود و جالب اين است كه اين روايت در منابع اهل سنّت بيش از منابع شيعه منعكس گرديده است!هفتاد نماز بر پيكر حمزه(عليه السلام) بيشتر مورّخان و محدّثان، از عبدالله بن عباس نقل كرده اند كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) بر تمام شهيدان، مانند مسلمانان ديگر، يك نماز مى خواند، امّا بر پيكر عمويش حمزه هفتاد نماز يا هفتاد و دو نماز گزارد. بدين ترتيب كه: ابتدا پيكر عمويش را با يكقطعه لباس سفيد پوشاند، سپس با هفت تكبير بر او نماز خواند. پس از آن هر يك از شهدا را آوردند كه بر وى نماز بخواند، در كنار پيكر حمزه قرار داد و به هر دو نماز خواند و سرانجام بر پيكر عمويش هفتاد و دو نماز گزارد.
نظرات شما عزیزان: